عدهای که همیشه می گیرند با تمسخر سراغ حالت را
کاش میآمدند میدیدند لختهی لای دستمالت را
نیمه شب ها که با تشنج تو تا سر کوچه گریه میکردم
جز من و مادرم نبود کسی تا بگیریم زیر بالت را
قرص هایت نمیکنند عمل، ظاهرت این نبود از اول
اثر گاز سمی خردل بیشتر کرده سن و سالت را
حجم پروندهی پزشکی تو... موی یک در هزار مشکی تو...
دکترت گفت هیچ امیدی نیست، خواست راحت کند خیالت را
من کنارت نشسته ام یک شب، محو من میشوی و میپرسی:
" روز دامادی تو آیا من..." میخوری باقی سوالت را
مادری ماند بین عشق و جنون، پسری ماند، پیش چشمش خون
هر شب از خانه میزنم بیرون، گردنم میکنم مدالت را
ازدواج ساده و معنوی خمینی/خاطرات و نظرات یک ایرانی ساکن لبنان...
ما را در سایت ازدواج ساده و معنوی خمینی/خاطرات و نظرات یک ایرانی ساکن لبنان دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 3sabzevartvto4 بازدید : 133 تاريخ : پنجشنبه 5 ارديبهشت 1398 ساعت: 6:12